«یادگیری مهارت های نرم به اندازهٔ یادگیری مهارت های سخت مهم است.» «ما باید آموزش مهارت های نرم را هم به سرفصلهای آموزشی خود اضافه کنیم.» «چیزی که موفقیت شما را در مسیر شغلیتان رقم میزند، مهارت های نرم است.» «مهارت ارتباطی، مهارت مذاکره و مهارت تصمیم گیری نمونههایی از مهارت نرم محسوب میشوند.» «مهارتهای نرم تنها مهارتهایی هستند که هوش مصنوعی نمیتواند جایگزینشان شود.»
اینها نمونههایی از جملههایی هستند که – مستقل از درستی و نادرستیشان – در سالهای اخیر بارها و بارها شنیدهایم. همه از مهارت نرم حرف میزنند و مدام یادآوری میکنند که اهمیت مهارت نرم دستکم گرفته شده است.
به نظر میرسد تقریباً همه پذیرفتهاند که مهارت نرم مهم است و باید برای آن وقت گذاشت (ما هم در متمم با این گزاره موافقیم). اما آیا تعریف مهارت نرم ساده است؟ آیا به سادگی میتوان گفت چه مهارتی مهارت نرم است و چه مهارتی مهارت سخت محسوب میشود؟
در این درس دربارهٔ مهارت نرم بیشتر حرف میزنیم و میکوشیم معنی این اصطلاح را شفافتر کنیم.
مهارت نرم به زبان ساده
اگر میخواهید تعریف ساده مهارت نرم را بدانید و وسواس چندانی برای دانستن جزئیات این بحث ندارید، میتوانید به تعریف زیر و چند مثال از مهارت نرم که در ادامهٔ آن آمده اکتفا کنید. اگرچه پیشنهاد ما این است که درس را با دقت و تا آخر بخوانید.
یکی از ویژگیهای مهارتهای نرم این است که برخلاف مهارتهای سخت، دربارهٔ آنها اتفاقنظر وجود ندارد. اگر از صد پزشک بپرسید که «آیا مهارت تشخیص بیماری برای پزشک ضروری است؟» همه آن را تأیید میکنند. اما ممکن است همهٔ آنها به سادگی نپذیرند که هوش هیجانی هم در پزشکی اهمیت دارد.
مهارت نرم به زبان ساده
مهارت نرم مهارتی است که در حالت عادی جزو مهارتهای تخصصی یک رشته محسوب نمیشود. اما برای موفقیت در آن رشته ضروری است.
مثلاً هوش هیجانی یک مهارت نرم در رشته پزشکی است. چون ما معمولاً وقتی از مهارتهای یک پزشک حرف میزنیم، به مهارتهایی که مستقیماً با تشخیص و درمان بیماریها مرتبطند فکر میکنیم.
همچنین مدیریت زمان یک مهارت نرم در تدریس است. چون در حالت عادی معمولاً مهارتهایی مانند مهارت ارائه و مهارت اداره کلاس و مهارت کلامی را در کنار دانش تخصصی برای یک معلم ضروری میدانیم. اما مدیریت زمان هم میتواند نقش مهمی در موفقیت یک معلم ایفا میکند (از ادارهٔ منظم کلاس تا پوشش دادن سرفصلها).
تاریخچه اصطلاح مهارت نرم
ظاهراً اصطلاح مهارت نرم برای اولین بار حدود نیم قرن قبل در سال ۱۹۷۲ به کار رفته است (+). آن زمان در یکی از جزوههای آموزشی ارتش آمریکا به اهمیت مهارتهای نرم برای نظامیان اشاره شد. اما بیست سال طول کشید تا اصطلاح مهارت نرم فراگیر شود و به گفتگوهای عمومی راه پیدا کند.
حتی در دههٔ نود میلادی هم که همه از مهارتهای نرم حرف میزدند، تعریف مهارت نرم چندان شفاف نبود. اما به نظر میرسید همه کموبیش قبول داشتند که مهارتهایی مانند مهارت ارتباطی (ارتباط با مشتری، کارفرما، بالادست و زیردست)، رفتار دوستانه، کار تیمی، یادگیری، مدیریت هیجانات (که به تدریج به اسم هوش هیجانی شناخته شد) و حل مسئله نمونههایی از مهارت نرم محسوب میشوند.
تعریف مهارت نرم چیست؟
دربارهٔ تعریف مهارت نرم اتفاقنظر وجود ندارد. اما با توجه به تاریخچهٔ بحث که کمی بالاتر گفتیم، شاید دقیقترین تعریف این باشد که «هر مهارتی که مهارت سخت نباشد مهارت نرم است.»
در واقع کافی است دربارهٔ هر شغل یا فعالیتی ابتدا از خود بپرسید: کدام مهارتهای تخصصی (technical skill) برای انجام این فعالیت لازم است؟ سپس آنها را کنار بگذارید و بگویید: چه مهارتهای دیگری – با وجودی که تخصصی نیستند – برای این شغل به کار میآیند و به انجام بهتر آن کمک میکنند؟ هر چه به ذهنتان رسید، مصداق مهارت نرم (soft skill) محسوب میشود.
این نکته بسیار مهم است. چون بسیاری از منابع که دقت علمی ندارند، به اشتباه و بدون توجه به نوع حرفه و شرایط محیطی، فهرستی از مهارتهای نرم را تنظیم و ارائه میکنند.
اگر از شما پرسیدند «آیا مهارت تصمیم گیری یک مهارت نرم است؟» باید بلافاصله بپرسید: برای چه حرفهای؟ اگر یک قاضی را مد نظر دارید، خیر. تصمیمگیری جزو مهارتهای تخصصی و اصلی یک قاضی است و باید برای آن به شکل تخصصی هم آموزش ببیند. به شکل مشابه، تصمیم گیری برای یک تریدر، سرمایهگذار، وکیل و پلیس هم یک مهارت سخت محسوب میشود.
اما همین مهارت تصمیم گیری برای یک فروشنده، خیاط، آرایشگر، معلم و مدیر رستوران، یک مهارت نرم محسوب میشود.
مثال از مهارت های نرم برای تعمیر لوازم خانگی
فرض کنید میخواهید کسی را به عنوان تعمیرگاه لوازم خانگی استخدام کنید. این تعمیرکار باید چه تخصصهایی داشته باشد؟ احتمالاً باید با برق و الکترونیک آشنا باشد. کمی مکانیک بداند. آشنایی با الکتروموتورها و عیبیابی آنها هم برای او یک مزیت محسوب میشود.
اما بلافاصله پس از فهرست کردن مهارتها به این سوال میرسیم که آیا این مهارتهای تخصصی کافی است؟ پاسخ را میدانیم: کافی نیست. چنین فردی باید ارتباط با مشتری را بلد باشد. بتواند مشتریان ناراضی را آرام و راضی کند. به مهارت متقاعدسازی هم نیاز دارد تا بتواند مشتریان را برای پرداخت هزینهها و استفاده از قطعات اصلی راضی کند.
معیار مناسب برای تعیین مهارتهای نرم چیست؟
با توجه به تعریف مهارتهای نرم (هر مهارت موثر در یک حرفه که مهارت فنی و تخصصی مربوط به آن حرفه نیست) احتمالاً حدس میزنید که بهترین روش تهیه فهرست مهارت های نرم این است که سراغ متخصصان همان حرفه بروید.
مثلاً اگر میخواهید با مهارتهای نرم در رشته نرم افزار آشنا شوید، باید سراغ دانشآموختگان نرمافزار و کسانی که در این حوزه سابقه دارند بروید و از آنها نظرسنجی کنید تا ببینید چه مهارتهایی را، علاوه بر مهارتهای تخصصی، برای موفقیت در زمینهٔ کاریشان ضروری میبینند. همچنین برای آشنایی با مهارت های نرم در تدریس لازم است سراغ کسانی بروید که سابقهٔ معلمی و تدریس دارند.
با این توضیح، الان باید این نکته هم برایتان واضح باشد که لیست مهارت های نرم در طول زمان برای هر حوزهٔ شغلی تغییر میکند.
احتمالاً اگر بیست سال پیش سراغ مدیران میرفتید و از آنها دربارهٔ مهارتهای نرم در مدیریت میپرسیدید، پاسخی که میگرفتید با امروز متفاوت بود.
به عنوان یک نمونه، لوری و ترنر در فصل سیزدهم کتابی دربارهٔ «سواد تکنولوژی و سیستمهای اطلاعاتی» چنین تغییری را در سالهای نخست قرن بیستویکم (حدود ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳) گزارش میکنند (+). آنها به نیازسنجیهایی اشاره میکنند که با مراجعه به دانشجویان و کارفرمایان فعال در زمینهٔ IS (سیستمهای اطلاعاتی) و IT (فناوری اطلاعات) انجام شده است.
در سالهای پایانی قرن بیستم، وقتی از مهارتهای غیرتخصصی (=نرم) در حوزهٔ IT و IS صحبت میشده، همه بیشتر به مهارتهایی مثل مالی، حقوق، اقتصاد، آمار، مدیریت و بازاریابی اشاره میکردهاند. اما به تدریج طی چند سال، مهارتهایی مثل گزارش نویسی، حل مسئله، انجام کار در مهلت مشخص، مدیریت زمان، تفکر خلاقانه و مهارت نوشتن به فهرست مهارت های نرم در فناوری اطلاعات راه پیدا کردهاند.
علاوه بر این، مهارت های نرم مورد نیاز در یک شغل مشخص هم لزوماً در همهٔ سطوح یکسان نیست. قرار نیست مهارتهای نرم مدیری که اولین سال مدیریت خود را میگذراند و در سطح عملیاتی فعالیت میکند، با مهارت های نرم مدیر دیگری که در سطح ارشد سازمان کار میکند و بیشتر وقتش با مدیران میانی میگذرد یکسان باشد.
چند لیست مهارت های نرم در زمینههای مختلف
همانطور که گفتیم، یک لیست جامع مهارتهای نرم یا مدل جهانی مهارتهای نرم وجود ندارد که همیشه و همهجا بتوان از آن استفاده کرد. اما موسسات، محققان، صاحبنظران و نویسندگان در حوزههای مختلف فهرست مهارت های نرم پیشنهادی خودشان را ارائه کردهاند. اگر میخواهید به سراغ برنامه ریزی توسعه فردی بروید، مرور این نوع فهرستها، حتی اگر همهٔ اجزای آنها را مناسب ندانید، میتواند مفید باشد.
نقد مهارت نرم | آیا باید در رزومهها دنبال مهارت نرم باشیم؟
در اغلب منابع علمی و مقاله های پژوهشی که در زمینهٔ توسعه فردی و مدیریت منابع انسانی منتشر شده و نویسندگان در آنها به بحث مهارت آموزی پرداختهاند، به اهمیت مهارت های نرم هم اشاره شده است و در عین این که مشخص نیست مهارت های نرم دقیقاً چه هستند، تقریباً همه قبول دارند که مهارت های نرم مهماند.
به زبان دیگر، همه کموبیش قبول دارند که مهارتهای مورد نیاز برای یک موقعیت شغلی، صرفاً به مهارتهای تخصصی آن شغل محدود نمیشوند.
با این وجود، چند نقد جدی هم به بحث مهارتهای نرم وجود دارد که لازم است به آنها اشاره کنیم و شما هم آنها را به خاطر بسپارید:
نقد اول | ارزیابی اغلب مهارتهای نرم ساده نیست
مهارتهای نرم مهماند. مهارتهای نرم میتوانند عملکرد فرد را ارتقاء دهند. کسی که در مهارتهای نرم وضعیت بهتری دارد، گزینهٔ بهتری برای استخدام است.
همهٔ اینها درست هستند. باید این جمله را هم به آنها اضافه کنیم که: «به سادگی نمیشود مهارتهای نرم را سنجید.» از کجا میخواهید در یک جلسهٔ مصاحبه شغلی دربارهٔ هوش هیجانی یک فرد قضاوت کنید؟ از کجا میخواهید تشخیص دهید که قدرت تأثیرگذاری او چقدر است؟ چطور میخواهید برآورد کنید که وضعیتش در تفکر نقادانه چگونه است؟
این مهارتها را حتی پس از استخدام هم نمیتوان به سادگی تشخیص داد. نهتنها پس از استخدام، بلکه حتی پس از چند سال کار کردن با یک فرد، همچنان ممکن است همکارانش دربارهٔ مهارتهای او نظر متفاوتی داشته باشند.
خصوصاً به خاطر داشته باشید که مهارتهای نرم را نمیتوان بدون بستر و محیطشان سنجید. اصطلاحاً میگویند: نباید این مهارتها را decontextualize یا بسترزدایی کنید (+). فرض کنید کسی در جلسهٔ مصاحبه از دست شما عصبانی میشود. آیا میتوانید نتیجه بگیرید که او در برخورد با مشتری ناراضی هم نمیتواند عصبانیت خود را کنترل کند؟ ما نمیتوانیم همیشه و در هر فضایی، یک مهارت مشخص را به یک اندازهٔ ثابت به کار بگیریم.
نقد دوم | برخی سیاستمداران و سیاستگذاران، مهارت نرم را به ابزار دفاع از ناکارآمدی خود تبدیل میکنند
در بسیاری از کشورها به محض اینکه از بیکاری حرف زده میشود، سیاستگذاران بحث را به مهارتهای نرم میکشند و میگویند: خود جوانان هم باید تلاش کنند. نباید صرفاً به مهارتهای تخصصی، درسهای دانشگاهی یا هر هنر دیگری که دارند محدود شوند. آنها باید مهارتهای نرم خود را افزایش دهند. باید سعی کنند فرصت خلق کنند. باید بتوانند سرمایهگذاران را قانع کنند و …
این شکل از تکیه کردن به مهارتهای نرم، بیشتر از جنس فرار از مسئولیت است. چنین موضوعی را میتوان به بحثهایی که حول کارآفرینی شکل گرفته تشبیه کرد. قطعاً خوب است که افراد بیشتری به سمت کارآفرینی سوق پیدا کنند تا فرصتهای شغلی بیشتری خلق شود. اما اگر نرخ بیکاری بالا رفت، نمیشود به مردم گفت که شما کارآفرینی نکردید. پس از دست ما کاری برنمیآید. سیاستگذاران باید بستری فراهم کنند که شوق و میل به کارآفرینی افزایش پیدا کند.
بنابراین مراقب باشیم از مفهوم مهارتهای نرم در خارج از قلمرو توسعه فردی سوءاستفاده نشود.
نقد سوم | مهارتهای نرم جایگزین مهارتهای سخت نیستند
اخیراً تب مهارتهای نرم آنقدر بالا گرفته که گاهی میشنویم «در محیط کار مهارت نرم اصالت دارد و مهارت فنی در اولویت دوم است.» یا حتی میگویند «ما فردی را که مهارت نرم دارد استخدام میکنیم، برای آموزش تخصص به اندازهٔ کافی در سازمان و کسبوکار ما فرصت خواهد داشت.»
این نوع نگاه افراطی به مهارت های نرم، هم به ضرر کسبوکارها و هم به ضرر نیروی کار است. در خوشبینانهترین تشبیه هم – اگر بخواهیم مهارت نرم را بسیار مهم بدانیم – میتوانیم مهارت های نرم را به عدد صفر تشبیه کنیم که وقتی جلوی یک (مهارت سخت و فنی) قرار میگیرند، ارزش میآفریند (…۱۰۰۰۰۰۰۰۰). اگر آن عدد یک در کار نباشد، از این صفرها چیزی درنمیآید.